مقاله کیفیت زندگی مادران | مریم عالی پور - موسسه روانشناسی آرامش اندیشه تبریز

مقایسه راهبردهای شناختی تنظیم هیجان و کیفیت زندگی

مقاله مقایسه راهبردهای شناختی تنظیم هیجان و کیفیت زندگی مادران با و بدون فرزند کم توان ذهنی

مریم سیدعالی پور  دانشجوی دکتری روانشناسی بالینی

چکیده:

پژوهش حاضر با هدف تعیین مقایسه راهبردهای شناختی تنظیم هیجان و کیفیت زندگی مادران با و بدون فرزند کم توان ذهنی انجام شده است. روش پژوهش نیمه تجربی با طرح پس آزمون با گروه کنترل است و از نظر هدف کاربردی می باشد. جامعه آماری شامل مادران با و بدون فرزند کم توان ذهنی شهرستان تبریز می باشند. برای انتخاب نمونه از جامعه مورد نظر از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای استفاده شده است. به این صورت که دو گروه ۲۰ نفری از مادران با و بدون فرزند کم توان ذهنی انتخاب، که یکی از آنها بصورت تصادفی به عنوان گروه آزمایش و دیگری به عنوان گروه کنترل در نظر گرفته شده است. ابزارهای گردآوری داده ها در این پژوهش شامل پرسشنامه استاندارد راهبردهای شناختی تنظیم هیجان و کیفیت زندگی سازمان جهانی بهداشت می باشد. برای بررسی روایی آزمون ها، از روایی صوری و برای بررسی پایایی آنها از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده های پژوهش از آزمون t گروه های مستقل با استفاده از نرم افزار Spss استفاده شده است. یافته ها نشان داد که بین راهبردهای شناختی تنظیم هیجان و کیفیت زندگی مادران با و بدون فرزند کم توان ذهنی شهرستان تبریز تفاوت وجود دارد. بعبارتی می توان گفت راهبردهای شناختی تنظیم هیجان مادران با فرزند کم توان ذهنی بیشتر از مادران بدون فرزند کم توان ذهنی می باشد و کیفیت زندگی مادران بدون فرزند کم توان ذهنی بیشتر از مادران با فرزند کم توان ذهنی می باشد.

مقدمه:

تنظیم هیجان فرایندی است که از طریق آن افراد هیجانهای خود را به صورت هشیار یا ناهشیار تعدیل می کنند. تا بطور مناسب به تقاضاهای محیطی متنوع پاسخ دهند(تتامانتی و همکاران[۱]، ۲۰۱۲). در زندگی روزمره، افراد همواره راهبردهای منظمی را برای تعدیل شدت و یا نوع تجارب هیجانی خود یا واقعه فراخواننده هیجان به کار می گیرند. علاوه بر این، نتایج پژوهشها نشان می دهد که تنظیم هیجان با الگوهای آسیب شناسی روانی آمیختگی کامل دارد. برای مثال، اختلالهای اضطرابی و افسردگی نتیجه مشکلات تنظیم هیجان است. در تبیین این رابطه، فرض بر این است که اگر افراد قادر به مدیریت موثر پاسخهای هیجانی در برابر وقایع روزمره نباشند یا دوره های شدید و طولانی مدت آشفتگی را تجربه نمایند، ممکن است افسردگی و اضطراب قابل تشخیص را بروز دهند(ریوا و همکاران، ۲۰۱۱). تنظیم هیجان شامل همه راهبردهای آگاهانه و غیرآگاهانه ای می شود که برای افزایش، حفظ و کاهش مؤلفه های هیجانی، رفتاری و شناختی یک پاسخ هیجانی به کار برده می شود. بنابراین، مدل فرایند تنظیم هیجان گراس شامل پنج مرحله بوده و هر مرحله شامل یک سری راهبردهای سازگار و یک سری راهبردهای ناسازگار است. به ویژه افراد دچار مشکلات هیجانی بیشتر از راهبردهای ناسازگار استفاده میکنند (مانند نشخوار فکری، نگرانی، اجتناب و ..). لازمه مداخله در مشکلات هیجانی اصلاح یا حذف راهبردهای ناسازگار و آموزش راهبردهای سازگارانه است. مراحل اصلاح راهبردهای تنظیم هیجان از طریق مدل گراس عبارت اند از: انتخاب موقعیت،اصلاح موقعیت، گسترش توجه، تغییر شناختی و تعدیل پاسخ. از سوی دیگر، آموزش تنظیم هیجان به معنای کاهش و کنترل هیجانات منفی و نحوه استفاده مثبت از هیجانات است (سامر و همکاران[۲]، ۲۰۰۸). تنظیم، هیجان بیشتر در دو چارچوب مهم بررسی می شود. راهبردهای تنظیم هیجانی که پیش از رخداد حادثه (پیش از ایجاد هیجان و یا در آغاز بروز آن) فعال میشوند و ۲٫ راهبردهایی که پس از بروز حادثه و یا پس از پیدایی هیجان فعال میشوند، که راهبردهای تنظیم هیجانی که قبل از بروز رخداد استرسزا فعال میشوند، باعث تعبیر و تفسیر موقعیت به نحوی میگردند که پاسخهای هیجانی مرتبط با آن موقعیت را کاهش دهند(تتامانتی و همکاران، ۲۰۱۲).

[۱] – Tettamanti & et al

[۲] – Sommer IE, Aleman A, Somers M, Boks MP, Kahn RS

برای دانلود این مقاله، از لینک زیر استفاده کنید:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.